السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
انشاالله روزی لیاقت داشته باشیم که از کارگزاران ارمام شهر مهدوی باشیم
در ایـنـجـا حـضرت از من خواست که وى را با دخترش تنها بگذارم . من بیرون رفتم وآن دو با هم خلوت کردند.
رسول خدا(ص ) ضمن احوالپرسى از دخترش , نظرش را راجع به شوهرش جویاشد.
فـاطـمـه (س ) در پاسخ گفت : البته که او بهترین شوى است . اما زنانى از قریش به دیدنم آمدند و حرفهایى زدند. به من گفتند: چرا رسول خدا(ص ) تو را به مردى که از مال دنیا بى بهره است تزویج نمود؟
حضرت فرمود: دخترم ! چنین نیست , نه پدرت ونه شوهرت هیچیک فقیر نیستند,گنجینه هاى طلا ونقره زمین بر من عرضه شد ومن نخواستم .
دخـترم ! اگر آنچه را که پدرت مى دانست تو نیز از آن آگاه بودى , دنیا وزینتهاى آن درچشمانت زشت مى نمود.
به خدا قسم در خیر خواهى براى تو کوتاهى نکردم . تو را به همسرى کسى دادم که اسلامش از همه پیشتر وعلمش از همه بیشتر وحلمش از همگان بزرگتر است .
دخـترم ! خداى متعال از جمیع اهل زمین , دو کس را برگزیده است که یکى پدر توودیگرى شوى تو است .
دخترم ! شوهر تو نیکو شوهرى است مبادا بر او عصیان کنى .
سپس رسول خدا(ص ) مرا صدا زد وبه داخل فرا خواند. آنگاه فرمود: عـلـى ! بـا هـمسرت مهربان باش , بر او سخت نگیر وبا وى مدارا کن , چه اینکه فاطمه پاره تن من اسـت . آنچه او را برنجاند, مرا نیز برنجاند, وهر چه که او را شاد کند مرا نیزشادمان سازد. شما را به خدا مى سپارم و او را به پشتیبانى شما مى خوانم .
بـه خـدا قسم تا فاطمه زنده بود, هرگز او را به خشم نیاوردم وهرگز چیزى که بر خلاف میل او بود مرتکب نشدم . فاطمه نیز چنین بود, هرگز مرا به خشم نیاورد واز فرمانم رخ نتافت , چون به او مى نگریستم دلم آرام مى گرفت و زنگار حزن واندوه از سینه ام زدوده مى گشت ....
قـال عـلـى (ع ):... وامـرنـى بـالخروج من البیت و خلا بابنته و قال : کیف انت یا بنیة ؟
و کیف رایت زوجک ؟
قالت له : یا ابة , خیر زوج الا انه دخل على نساء من قریش و قلن لى :زوجک رسول اللّه (ص ) من فقیر لا مال له ! فقال لها: یا بنیة ! ما ابوک بفقیر و لا بعلک بفقیر و لقد عرضت على خزائن الارض من الذهب والفضة فاخترت مـا عـنـد ربـى عزو جل یا بنیة ! لو تعلمین ما علم ابوک لسمجت الدنیا فى عینیک و اللّه یا بنیة ! ما آلوتک نصحا ان زوجتک اقدمهم اسلاما و اکثرهم علما واعظمهم حلما, یا بنیة ! ان اللّه عزوجل اطلع الـى الارض اطـلاعة فاختار من اهلها رجلین فجعل احدهما اباک و الاخر بعلک , یا بنیة ! نعم الزوج زوجک لا تعصى له امرا.
ثـم صـاح بـى رسول اللّه (ص ) یا على ! فقلت : لبیک یا رسول اللّه ! قال : ادخل بیتک والطف بزوجتک وارفـق بـها فان فاطمة بضعة منى , یؤلمنى ما یؤلمها و یسرنى ما یسرها,استودعکما اللّه و استخلفه علیکما.
فـو اللّه مـا اغضبتها و لا اکرهتها على امر حتى قبضها اللّه عزوجل و لا اغضبتنى و لاعصت لى امرا و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنى الهموم و الاحزان .... (2
By Ashoora.ir & Night Skin